در بین فیلمهای نامزد اسکار بهترین فیلم، جاذبه، وزن و اعتباری فراواندارد. شاید بعد از اکران آپولو 13 ران هاوارد محصول 1995 فیلمی مربوط به فضا در این سطح ندیده بودیم.آلفونسو کوران پیش از این با ساخت یک قسمت از هری پاتر نشان داده بود که علاقمند به پروژه های پر دردسر است.
بین اکران جهانی جاذبه و اکران این فیلم در انگلستان (به عنوان یکی از شرکای تهیه فیلم) فاصلهای ۳۴ روزه رخ داد. همین فاصله باعث شد نمایش جاذبه در بریتانیا با بازتابهای فراوان و بسیار مثبتی همراه باشد.
آلفونسو کوران فردای افتتاحیهی فیلمش گفتگویی مفصل با شبکه تلویزیونی بی بی سی ۴ داشت که پیش از این خلاصهی آن گفتگو را در همین صفحه تقدیم کرده بودیم: جاذبه احترام به آفریده ها. اکنون می توانید تمام این گفتگوی مفصل تلویزیونیرا در ذیل بخوانید:
- شاید شروع خوبی باشد که ابتدا از سکانس افتتاحیه جاذبه و آن 13 دقیقه بدون برش شروع کنیم؟
اتفاقا از اوت (مرداد) امسال که جاذبه در جشنواره ونیز اکران شد صحبت درباره سکانس اول فیلم جزو سئوالهای رایج بود.به نظرم می توانم به صورتهای متنوعی این بخش را توضیح بدهم. یعنی هم به گونهی عامیانه و هم به شکلی که برایدرس خواندهها جالب باشد.
ظرافتهای بسیاری برای این قسمت از فیلم در نظر گرفتیم.قصد اول من این بود که بتوانم تمام شگفتیهای فضا و آنچه در این اقیانوس بیکران وجود دارد را به تماشاگران هدیه کنم. در واقع این هدفی بود تا تماشاگر بتواند چنان ذهنش درگیر محیط و اتمسفر آن بشود که تا پایان ماجرا همراه "جاذبه" بماند. ضمن اینکه فضا را چشم نواز تر از همیشه ببیند وقهرمانان ماجرا را نیز عمیقا درک کند.
- باید اعتراف کرد که کارکرد سکانس افتتاحیه موثرترین روند در معرفی کاراکترها به تماشاگران بود. در حقیقت در جاذبه نیز با این سکانس بلند، به نوعی همان سکانس 8 دقیقه ای معروف در "هری پاتر و زندانی آزکابان" را تداعی کردید.سکانسی که بیشتر از هرچیز دیگر به شناختن و درک کاراکترها به تماشاگران کمک می کرد. این را قبول دارید؟
به هرحال در هری پاتر شما با خیل عظیمی از کاراکترها سروکار داشتید که هرکدام به نوبه خود تاثیرگذاری بسیار مهمی در روند شکل گیری ماجراها داشتند اما در جاذبه ما فقط با دو کاراکتر طرف هستیم ولی بنظرم حرف شما درست است. آن سکانس 8 دقیقه ای در پایان فیلم "هری پاتر و زندانی آزکابان" را به گونه ای طراحی کردم تا هرچیز در خدمت معرفی نهایی ذات کاراکترها باشد. یعنی آخرین فرصت من به عنوان کارگردان این قسمت بود تا بتوانم هیچ نکته ی نگفته ای باقی نگذارم.در جاذبه اما محیط و لوکیشن نیز به نوعی خودش یک قهرمان و یا یک کاراکتر اصلی جلوهگری می کند. بنابراین باید این محیط نیز به خوبی برای تماشاگر معرفی می گردید.
- نقش صدا و دیالوگهای جاذبه و همچنین موسیقی شگفت آور استیون پرایسچطور؟ گفتگوها نیز مانند طراحی فیلمبرداری به گونهای تنظیم شدهاند که گویی میخواهند از همان ابتدا هیچ فرصتی را از دست نداده و کلا در خدمت همین معرفیها باشند درست است؟
گفتگوها در جاذبه نقش پیشرو دارند.و باید بگویم صدا در فیلم برایم بسیار بسیار مهم بود.در نظر داشته باشید که تماشاگر فقط دو بازیگر را می بیند و البته صداهای آدم های دیگری که با آنها در ارتباطند و قطعا گفتار آنان نیز در طی فیلم بسیار مهم است.با اینهمه دیالوگها به گونهای تنظیم شدهاند که برخی محدویتها را برطرف کنند.
ما در زمین و در یک رستوران و یا خیابان نیستیم.حتی لباس و پوشش کاراکترها نیز بسیار متفاوت است.اصلا ممکن است صورت آنان نیز بدلیل داشتن کلاه فضایی در نماهایی بدرستی معلوم نباشد.برای همین نقش گفتگوها در فیلمی مثل جاذبه بسیار پر اهمیت به نظر میرسد. موسیقی استیون (پرایس) دقیقا تاثیرگذار است.عالی است. بی نظیر است. باید اعترافی بکنم؛ شاید اگر موسیقی استیون پرایس را نداشتیم اثر گذاری تعلیق به صفر می رسید.من واقعا از زحمات او ممنونم.
- دقیقا مثل دیالوگ اول فیلم،جایی که جورج کلونی رو به ساندرا بولاک می گوید:"من اینجا فقط یک شوفرم. این تو هستی که همهکاره و مغز ماجرایی".
اینهم یک مثال بسیار کاربردی خوبی بود.البته جورج کلونی در فیلم به خوبی نقش ستوان کوالسکی را خلق کرد.و این راباید اعتراف کنم تمام و کمال بدلیل استعداد خودش و مدیریت شخصیاش بود که این کاراکتر به خوبی معرفی شد.بذله گوییها یش برای آرام کردن فضا عالی از کار درآمدند.در واقع هر دوی آنها هم ساندرا(بولاک)و هم جورج(کلونی)نقش همدیگر را پوشش میدادند و بهترین مکمل برای هم بودند.
- شما در مراسم افتتاحیه جاذبه در جشنواره ونیز امسال، جمله بسیار خاصی در رابطه با پشت صحنه و مراحل ساخت فیلم داشتید.شما گفتید در حین ساخت فیلم و در پشت صحنه شدیدا به واقعیتهای فیزیکی در فضا احترام گذاشتیم. منظورتان از این احترام به واقعیت دقیقا چه بود؟
ببینید عنوان فیلم ما جاذبه بوده اما مهمترین مشکل نیز همین عدم وجود جاذبه بود.موقع نوشتن سناریو البته چنین مشکلی نداشتیم و شاید به آن فکر هم نمی کردیم ولی وقتی کارگاههای مربوط به فیلمبرداری و استودیوها آماده شد با خودم گفتم معلوم هست داری چکار میکنی؟ ما در یک محیط بشدت مصنوعی چیزی میخواستیم بسازیم که در حقیقت و در عالم واقعی زمین تا آسمان با شرایطمان تفاوت داشت.
برای همین بود که من آن جملهی کذایی باید به واقعیتهای فیزیکی فضا احترام گذاشت را بیان کردم.والان نیز تاکید میکنم که جاذبه سرشار از احترام است.احترام به خالق جهان و کهکشانها و آفریدهها و همچنین به زندگی،احترام به انسان و احترام به آنچه پیرامون محیط بشری است.
- فیلمنامه شما بسیار فنی است .در مقام یک سینماگر چقدر فیلمنامه تان علمی بود و به واقعیت نزدیک تر؟ و پسرتان چه نقشی در این نگارش و تحقیق داشت؟
یک چیز خندهدار برایتان بگویم.وقتی نسخه اولیه سناریو را با کمک یوناس آماده کردیم بلافاصله با کارشناسان ارشد ناسا تماس گرفتیم تا این نوشته را ببینند.نتیجه خیرهکننده بود.(مفصل می خندد).
آنها گفتند این احمقانه ترین ماجراهایی بوده که تاکنون کسی در باره فضا نوشته است.چون اصلا قابل باور نیست و سرتاسر کارتون است. این بود که نسخه دوم را بهتر و نسخه سوم را بهتر از دومی آماده کردیم و از مشورت متخصصین ناسا بهره بردیم تا حرف اشتباه نزده باشیم. ضمن اینکه یوناس در این پروژه موتور پیشبرندهی سویوز! ما در مقام نویسنده بود
- جایی گفته بودید که تمام مسایل فنی و استودیویی را پوشش دادید و تمام امیدتان به احساس و نوع بازیگری هنرپیشههایتان بوده است؟
دقیقا همینگونه بوده. اگر جورج (کلونی) و ساندرا (بولاک) در این پروژه نبودند؛ نمی دانم، شاید نتیجه چیز دیگری رقم میخورد.این دو به نظر من کولاک کردند و مزد بازی خوب و رنجها و صدماتی که در طی دوره تمرین داشتند را گرفتند. در واقع حرفم این است که این دو به گونهای بازی کردند که شخصیتهای رایان استون و متیو کوالسکی واقعی جلوهگری کرد و این مهم تا مدتها در ذهن تماشاگر باقی خواهد ماند.
- منبع: شبکه تلویزیونی بی بی سی ۴